گفتی دوستت می دارم و...قاعده دیگرشد

تمام لحظه های سعادت می دانستند که دستهای تو ویران خواهد شد

گفتی دوستت می دارم و...قاعده دیگرشد

تمام لحظه های سعادت می دانستند که دستهای تو ویران خواهد شد

دوست

همه ذرات جان پیوسته با دوست  


همه اندیشه ام اندیشه اوست    

+++ 

نمی بینم به غیر از دوست اینجا 
 

خدایا این منم یا اوست اینجا ؟... 


 فریدون مشیری

 

 

تصورکن...

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته            جهانی که هرانسانی تو اون خوشبخته خوشبخته 


جهانی که تو اون پول ونژادو قدرت ارزش نیست     جواب هم‌صدایی‌ها پلیس ضِد شورش نیست
 

نه بمب هسته‌ای داره، نه بمب‌افکن نه خمپاره      دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین جا نمی‌زاره 


همه آزاده آزادن، همه بی‌درد بی‌دردن                تو روزنامه نمی‌خونی، نهنگا خودکشی کردن 


جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت             بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت 


جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی             لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی 

  

تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه                اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه 


تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه‌س       تمام جنگ‌های دنیا، شدن مشمول آتش‌بس
 

کسی آقای عالم نیست، برابر با هم‌اند مردم          دیگه سهم هر انسانِ تن هر دونه‌ی گندم
 

بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا               تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا  

 

 

 

 

 

 

 

 شاعر یغما گلرویی 

 

پی نوشت: دنبال یه عکس مناسب می گشتم برای این پست... 

  عکسهایی که از صحنه های جنگ ثبت شده به حدی دردناک بود که ترجیح دادم این تاثر  را      منتقل نکنم