پس از تو پیشانی ام
شبیه شب شد
وشهاب باران سرنوشت
چشمهایم شبیه کسوف شد
وسایه سنگین خورشید داغ
گونه هایم شبیه آبشار
و ردﱢ شوریده اشکها
و لبهایم
بعد از تو
شبیه مرثیه شد
به رنگ سنگ مزارت
از بس که لب گزیدم و آه کشیدم تورا
از نامردمی ها
ذهن من شبیه سیگار شد
می کشم! می جوم!
دود میکنم لحظه هایم را
با "خاطرات"
خسته از صدای فرهاد
و ناله نی
دستهایم پاهایم
شبیه بادبادک کودکیم
خسته از تن
شوق پرواز شد
مرثیه تو را ای یار
پا به پای آبشار رویاها
می گریم
و در شب شهاب باران سرنوشت
بر لب حوض بی آب
بی ماهی
همچو سیگاری تر!
بر سر مزارتو
دود میکنم
شعرم را...